شخصیت وسواسی
اختلال وسواسی – جبری (OCD):
افراد مبتلا به این اختلال دچار وسواس های فکری و اجبار در انجام دادن عملی برای ابطال فکر وسواسی خویش هستند. ایشان دچار افکاری مزاحم، ناخوشایند و ناخواسته می شوند که به صورت غیر ارادی به ذهن می آیند. این افکار منفی موجب ناراحتی و ایجاد اضطراب می شوند، و در نتیجه برای سرکوب و بی اثر کردن این افکار شروع به انجام یک سری اعمال تکراری می نماید که بسیار وقت گیر می باشد.
به صورت نمونه، فرد ممکن است دچار افکاری از قبیل آلوده بودن، تصور صحنه های خشونت بار یا هولناک، یا تمایل به چاقو زدن به کسی شود، که به دنبال آن برای کاهش فشار این افکار ممکن است دست های خود را به صورت مداوم بشوید، وسایل روی یک میز را برای جلوگیری از وقوع حادثه مداوم مرتب کند، چندین ساعت در حمام بماند و …….
شخصیت وسواسی – جبری:
زمانی که وسواس و اجبار بخشی از شخصیت فرد می شود ، او دچار اختلال شخصیت وسواس – اجبار شده است. ذهن افراد مبتلا به این اختلال به صورت مداوم به نظم و ترتیب توجه به جزییات، قوانین، فهرست ها درگیر شده تا حدی که هدف اصلی آن ها از فعالیتی که انجام می دهند نادیده گرفته می شود. این افراد کمال طلب بوده و بدون نیاز مالی به صورت افراطی خود را وقف کار و تولید می نمایند، نسبت به خود و دیگران خسیس هستند و معتقدند پول باید برای روز مبادا پس انداز شود. درباره مسایل ارزشی و اخلاقی، بیش از اندازه جدی، دقیق و انعطاف ناپذیرند. و الگوی هزینه کرد مالی ایشان اسهال / یبوستی است ؛ یعنی گاه به شدت خسیس و گاه به شدت و بصورت غیرعقلانی ولخرج می شوند. این خصیصه ها باعث می شود که افراد مبتلا به این اختلال انعطاف پذیری، سعه صدر و کارایی خود را از دست دهند.
به صورت نمونه، هنگامی که فرد فهرست کاری خود را گم می کند، به جای این که در مدت کوتاهی آن را دوباره باز نویسی کند زمان بیش از حدی را صرف جستجوی این فهرست خواهد کرد ، یا تکمیل یک گزارش کتبی به دلیل بازنویسی های متعدد و وقت گیر به تاخیر می افتد، به دلیل نداشتن تقسیم بندی زمانی مطلوب مهمترین کارها به دقیقه آخر محول می شود، …..
تفاوت ها:
اگر چه اختلال شخصیت وسواسی – جبری و اختلال وسواسی – جبری دارای نام مشابهی هستند ولی علایم بالینی این دو اختلال کاملا از هم متفاوت می باشند. همان گونه که در تعاریف ذکر شد، مشخصه اختلال وسواس – اجبار یا OCD افکار، تصاویر یا تمایلات مزاحم یا رفتارهای تکراری در واکنش به این افکار و تصاویر و تمایلات می باشد در حالی که ویژگی اصلی شخصیت وسواسی – جبری ، رفتاری همراه با ناسازگاری، کمال طلبی شدید، کنترل سخت و انعطاف ناپذیر بودن است.
اختلال وسواس – اجبار
اختلال وسواسی _جبری، با وسواس فکری یا وسواس عملی یا هر دو مشخص می شود. اختلال های مرتبط به صورت رفتارهای تکراری معطوف به بدن و تلاش های تکراری برای کاهش یا توقف این رفتار، مشخص می شود.
وسواس فکری:
افکار، تمایلات یا تصورات مکرر و پایدار که به صورت مزاحم و ناخواسته تجربه می شوند
وسواس عملی:
رفتار یا فعالیت های ذهنی تکراری که فرد آن را بر طبق قوانینی به دقت اجرا می کند
علایم
افکار مزاحم تکراری – اعمال ناخوشایند تکراری
توضیحات
ویژگی اصلی این اختلال که معمولا از ۱۴ سالگی شروع می شود، وجود غیر ارادی، ناخوشایند و مزاحم وسواس فکری یا وسواس عملی یا هر دو است.
وسواس های فکری شامل موارد ذیل می باشد:
– افکار / فکر آلوده بودن
– تصورات / صحنه های خشونت بار و هولناک
– تمایلات / چاقو زدن
این وسواس ها تکراری؛ پایدار و ناخواسته بوده، لذت بخش نمی باشند و به صورت ارادی به ذهن نمی آیند. فرد مبتلا به این اختلال تلاش می کند موارد پیش آمده را سرکوب کند یا با پرداختن به افکار یا فعالیت های دیگر (مانند یک وسواس عملی) آن را خنثی سلزد.
وسواس های عملی شامل موارد ذیل می باشد:
– رفتارهای تکراری / شستن دست، رعایت نظم و ترتیب، وارسی کردن
– فعالیت های ذهنی / دعا کردن، شمردن، تکرار آهسته کلمات در سکوت
فرد مبتلا به این اختلال احساس می کند مجبور به اجرای وسواس های عملی در پاسخ به یک وسواس فکری است و یا بر طبق قوانینی است که باید دقیقا انجام شود. هدف از انجام این رفتارها و یا فعایت های ذهنی، پیشگیری یا کاهش اضطراب یا ناراحتی و یا جلوگیری از بعضی رویدادها و وضعیت های هراس آور می باشد، این رفتارها تا زمانی تکرار می شود که فرد احساس کند همه چیز رو به راه و اضطراب و ناراحتی تسکین یافته است. وسواس های فکری و عملی وقت گیر هستند (بیش از یک ساعت در روز) و ممکن است موجب ناراحتی قابل توجه یا اختلال در کارکردهای اجتماعی، شغلی یا سایر حوزه های مهم کارکردی فرد شوند.
این اختلال را نمی توان به تاثیرات فیزیولوژیک یک ماده یا بیماری طب نسبت داد. کودکان ممکن است قادر به بیان علل انجام اعمال یا فعالیت های ذهنی خود نباشند. افکار خودکشی معمولا در نیمی از افراد مبتلا، و اقدام به خودکشی در یک چهارم موارد دیده شده است.